#هو_الکریم

 

بالاخره راهی میشوم. به درب خانه‌شان که میرسم، زنگ را به سختی فشار میدهم. کوچکترینشان با خنده سرتاپایم را برانداز میکند. "اینا چیه دستته؟" "تو کوله‌ات چیه؟" وسایلمه عزیزم. دستم را چنان میکشد که نزدیک است مچ دستم از جا کنده شود. به دنبالشان میروم. کم کم بساط پذیرایی را مهیا میکنند. و با خون‌گرمی درخواست میکنند که از هر کدام چیزی بردارم و بخورم. گرم صحبت میشوند، خصوصا والدینشان. گوش میشوم تا به وقتش بتوانم آنچه را که باید بگویم.

چند روزی به همین منوال میگذرد. و مدام با خودم در ذهنم کلنجار میروم که چرا این همه مدت غافل از ایتامی* بودی که با تو زیر آسمان یک شهر بودند. چند روز که میگذرد، متوجه سرگشتگی بچه‌ها میشوم. انگار بین دو راه مانده‌اند، یا اصلا هیچ مسیری را نتوانسته اند، برای خود بکشند.

صبح‌هاوظهرها در مسیر رفت‌وبرگشت سعی میکنم تکه‌های پازل به هم ریخته‌ی صحبت‌ها و رفتار والدین را کنار هم بچینم تا حداقل بتوانم دردشان را بدانم. "مادر و پدر هر کدام یک گرایش سیاسی داشتند" ، "گرایشات سیاسی‌شان از تفکر و اعتقاد نیست، بلکه از ندانستن نشات میگیرد"، "بگو مگوهای اندک ولی روی اعصاب‌شان جلوی بچه‌ها"، "از صبح تا شب پای سریال‌های ماهواره نشستن"، "خریدن گوشی برای همه بچه‌ها و نتیجه‌اش گوشی بدست بودن بچه‌ها در تمام طول روز"، "عدم مطالعه"، "بی‌هدفی"، "رفتار تمام نمای والدین در رفتار فرزندان کوچکتر"، "رها کردن درس و مدرسه"، "چرا تو نه چپی نه راست؟"..

گرگیجه میگیرم از هجم داده‌ها در ذهنم. سعی میکنم مرتب‌شان کنم. از کجا باید شروع شود؟! به گمانم ده بار این سوال را با خودم تکرار کردم. واقعا از کجا؟! باید بیشتر فکر میکردم.

روز بعد، بحث واکسن و عدم تعطیلی والدین بچه‌ها حتی در تعطیلات رسمی به پیش می‌آید. والد خیلی دلش پر است و سعی میکند تمام ناراحتی‌اش را بر سر کلمات خالی کند و به مهم‌ترین شخصیت‌های سیاسی، دینی و... نسبت دهد. دنبال جواب است، و اشاره میکند که پاسخش را دهم. سعی میکنم عامیانه‌ترین و منطقی‌ترین پاسخ را بدهم. سکوت میکند و دیگر دنباله صحبتم را نمیگیرد. من هم ادامه ندادم و به جایش خودم را به دوئلی تک نفره دعوت کردم؛ چقدر صحبت‌هایت رویش تاثیر داشت؟! ..

 

پ.ن*: ایتام جمع یتیم دو معنی دارد؛ یکی به فردی اطلاق میشود که پدر(ولی) ندارد. دومی به فردی اطلاق میشود که پدر دارد اما پدرش یا مادرش برای تربیت دینی او اقدام نمیکند یا حتی از تربیت دینی جلوگیری نیز میکند. در متن منظور از ایتام، دومی است.