ای باغ، ای بهار کجا می‌روی؟

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتخابات» ثبت شده است

عاشق بود

#هو_الرحمن

 

هنگام عبور از قسمتی از پیاده رویی باریک که فقط محل عبور یک نفر است همیشه راهم را کج میکنم و پا به خیابان میگذارمکدام قسمت؟ همان قسمتی که یک جگرکی سیار دایر شده و دودش تا آسمان دوم میرود. بعد از رد کردن جگرکی دوباره از بریدگی به پیاده رو باز میگردم. طبق معمول گام‌هایی بلند برمیدارم تا زودتر به مکان موردنظر برسم.

در مسیر بودم که پیرمردی با گام‌هایی کوتاه و کمری خمیده جلوتر از من در همان پیاده‌رو قدم برمیداشت. خواستم از کنارش رد شوم اما زمرمه واضحی شنیدم؛ "علمدار من، ابالفضل من، یادت باشه کار به هرجا رسید تا آخر کنار حسینم بمون...علمدار من، نذاری به عشقت جسارت کنند... نذاری تا تو زنده ای همین کوفیا خیمه رو غارت کنند.. یادت باشه آب آبروی توئه.."

پاهایم همراهی ام نکردند تا از او جلو بزنم. تا به مقصد برسم، با فاصله پشت سرش بودم. نتوانستم از روضه باز علمدار در خیابان بگذرم..

 

آن پیرمرد عاشق بود، عاشق علمدار

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • غَسّا نِ
    • پنجشنبه ۱۴ مرداد ۰۰

    رفراندوم یا مهاجرت؟(۱)

    #هو_الکریم

     

    جایی حوالی خیابان جمهوری اسلامی، در سالن خط هفت متروی تهران. کمی با بی‌حوصلگی با موهای فر قهوه‌ای اش بازی میکند و اطرافش را برانداز میکند. انگار به دنبال کسی میگردد. دختری را در انتهای چپ سالن میبیند. و با یکی کردن هر دو قدم، سرعت راه رفتنش را بیشتر میکند تا قبل از رسیدن قطار، آدرس را از او بپرسد. با دختر که صحبت میکند، متوجه میشود که با هم چند ایستگاه، هم مسیرند. وارد واگن قطار که شد، زیرچشمی سرتاپای دختر را از نظر میگذراند. چادر بحرینی روی روسری گره زده‌اش را.  نمیداند چطور سر صحبت را باز کند. دختر متوجه نگاه‌های او میشود و به هم زل میزنند. در کسری از ثانیه هر دو به فصل مشترک رنگ قهوه‌ای چشمانشان میرسند. و شروع به صحبت میکنند.

    مریم دانشجوی ارشد اقتصاد گرایش بانکداری و زهرا دانشجوی ارشد جامعه شناسی سیاسی. هر دو متولد دهه 70 در تهران. مریم از مهاجرت میگوید. و مهاجرتش را معلول ریشه دواندن فساد توسط مسئولان دولتی در کشور میداند. کمی که با زهرا صحبت میکند گویا او هم قصد رفتن دارد اما نه رفتنی بی بازگشت بلکه رفتنی با بازگشت پر قدرت برای حل مشکلات کشور.

    مریم‌ها و زهراها بسیاری در ایران هستند و حتی رضاها و امین‌هایی که بین ماندن و رفتن مخیر مانده‌اند. در این هشت سال چه بر سر جوانان آمده است که به فکر رفتن اند؟! هر دو به دنبال چاره‌ای برای حل مشکلات کشورشان هستند. مریم از رفراندوم میگوید و زهرا از بی فایده بودن رفراندوم. مریم معتقد است که "رفراندوم یعنی انقلاب درونی". انقلابی که نوع حکومت را عوض نمیکند اما فساد را ریشه‌کن.

     

    ادامه دارد...

     

    پ.ن: قسمتی از یک گفتگوی حقیقی قبل از تنفیذ ریاست جمهوری

  • ۰ نظر
    • غَسّا نِ