#هو_الکریم

 

نمیدانم چشمانت چه دارد که هیچ گاه نتوانستم یک دل سیر، زل بزنم و خیره نگاهت کنم. شاید چون همیشه سر به زیر داشتی یا من جرات دیدن آن چشم‌ها را نداشتم. هنوز بعد از چند سال نمیدانم چشمانت چه رنگی است اما این را میدانم که چشمانت همچون کودکان معصوم و زیباست.. اصلا مگر اهمیت دارد که چشمانت چه رنگیست؟! اهمیت ندارد اما میگویند چشم مجرای ورودی قلب است با این حساب نمیدانم چطور وارد قلبم شدی اما این را میدانم جای عشق فقط در قلب است. این وسط عقل را جا انداختم. جای عقل کجاست؟به گمانم عقل هم در قلب جای بگیرد ولی شاید بشود که عقل و عشق یکی شود، نمی‌شود؟! گفته‌اند "هنگامی که عقل عاشق میشود، عشق عاقل میشود" اگر بخواهیم از رابطه شرطی استفاده کنیم نتیجه‌ی این گزاره این است که عقل همان عشق میشود. با استناد به این گزاره پس با مجرای عقل وارد قلبم شدی نه با مجرای چشم.. اینکه میگویند ندیده عاشق شده است حکایت من است