#هو_القهار
امان از آن روزی که بفهمی چه در اطرافت میگذرد و به خلسهای از فکر فرو بروی. و هیچکس هم نتواند تو را از گرداب خلسه بیرون بکشد. نشستهام و مات و مبهوت فکر میکنم به همه چیزهایی که تازه رخ نشان داده.
کاش از همان اول همه چیز عیان بود تا دیگر دل نمیبستیم. شاید هم شگرد اوست برای وابسته نشدنمان..
آمد و ما را کشید در این خط و رفت که رفت.
الان در بحران کمبود معنا غرق شدهام، واژهای برای بیان این حس پیدا نمیکنم؛ حسی مبهم، بی تفاوت و گَس..
پی میبرم که اشتباه است هر وابستگیای، حتی هر دلبستگیای
آدمی باید دل بندد، وابسته شود اما به آنچه که
"باید"
{شناسایی/مناطق محروم/ جهادی/ یک به اضافه یک}